سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدو بیا هر جور بخوای طنز وجود داره فقط نظر یادت نره
یک خنده ی رومانتیک/بایه وبلاگ آنتیک
دوشنبه 92 خرداد 20 :: 10:58 عصر ::  نویسنده : کوثرجون

سن 14 سالگی: تازه توی این سن ، هر رو از بر تشخیص میدن! (اول بدبختی!)
سن 15 سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن! ... از قیافه ء خودشون بدشون میاد!
سن 16 سالگی: توی این سن اصولا“ راه نمیرن ، تکنو می زنن! ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن! ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن!

سن 17 سالگی: یه کمی مثلا آدم می شن! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند می خونن! (یادش به خیر ، اون روزا که تکنو نبود ، راک ن رول می خوندن!)
سن 18 سالگی: هر کی رو می بینن ، تا پس فردا عاشقش می شن! ... آخ آخ! آهنگهای داریوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه!
سن 19 سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن! ... تیز میشن ، ابی گوش میدن!

سن 20 سالگی: از همه شون رو دست می خورن! ... ستار گوش میدن که نفهمن چی شده!
سن 21 سالگی: زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن! (مثلا عاقل میشن!)
سن 22 سالگی: نه! می فهمن که زندگی همش عشــــقه! ... دنبال یه آدم حسابی می گردن!
سن 23 سالگی: یکی رو پیدا می کنن! اما مرموز می شن! (دیدشون عوض می شه!)

سن 24 سالگی:نه! اون با یه نفر دیگه هم دوسته! اصلا“ لیاقت عشق منو نداشت!

سن 25 سالگی: عشق سیخی چند؟!! ... طرف باید باباش پولدار باشه! حالا خوشگل هم باشه بد نیست!
سن 26 سالگی: این یکی دیگه همونیه که همه ء عمر می خواستم! ... افتخار میدین غلامتون بشم؟!

سن 27 سالگی: آخیـــــــــــش!
سن 28 سالگی: کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم!!!




موضوع مطلب : طنز پسرا

درباره وبلاگ


پیوندها
صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 17
  • بازدید دیروز: 5
  • کل بازدیدها: 99598



انواع کـد های جدید جاوا تغیــیر شکل موس